سالی که گذشت.....
پسر عزیزم سلام گلم من خیلی به خدا گرفتارم و نمی رسم البته کوتاهی هم میکنم الان اومدم که اتفاق هایی که توی سال ٩٢ گذشت رو واست بنویسم ماه فروردین :سفر به عسلویه و برازجان- اومدن عمو امیر اینا به شیراز ماه خرداد :خبر حاملگی خاله مهرناز بعد از سیزده سال ماه تیر :بستری شدن مامان مهین تو سی سی یو و انژیو کردنش که الهی شکر دکتر گفتن به خاطر هیجان خبر حاملگی خاله مهرناز بوده- شروع پروژه رفتن به مهد ماه مرداد : دوم مرداد فوت دایی اکبر من که امیدوارم نور به قبرش بباره-اتمام دوره تابستونه مهد که البته هنوز خیلی اذیت می کنی واسه مهد رفتن و من کلی ناراحتم که شهریور م...
نویسنده :
مادر مهروش
18:51