خاطرات دوران بارداری
در تاریخ ۱/۸/۸۷ بود که فهمیدم نی نی دارم روز عجیبی بود نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت؟خوشحال از وجود نی نی و ناراحت که چرا اول من.......؟(خدایا به بزرگیه خودت قسمت می دهم........) روزای خوبی بود هر چند که ..... بابا ابی ماهشهر سر کار بود و من تنها بودم .دایی مهدی از همون روزای اول شروع کرد به لوس کردن من و نی نی وتا نتیجه ازمایش رو دید سریع رفت یه خرس سفید و یه استخر بادی واسه نی نی خر ید.حساسیت های بابا ناصر هم شروع شد. ...
نویسنده :
مادر مهروش
1:47