اهواز
نيمه مهر ماه بود كه نتايج تكميل ظرفيت دانشگاه ازاد رو زدند و اي دفعه من هم دوباره دانشجو شدم ولي يه جاي دور اونم كجا اهواز. آره عزيزم مادر هم بالاخره قبول شد . از اولش هم هر بار از سپهري مي پرسيدم مادر امسال من قبول ميشم يا بابا ابي يا خاله فرزانه(دختر خاله من) ميگفت : بابا ابي و مادر و خاله فرزانه كه الهي شكر هر 3 تا هم قبول شديم .حالا من موندم و يك مسافت طولاني و كارم و يك گل پسر .نميدونم چه راهي رو انتخاب كنم برم يا نرم؟ از اونجايي كه خدا مي خواست همه چيز رديف شد پدر و مادر و خواهر و برادرم هم خيلي كمك به حالم بودن مخصوصا مادرم که حاضر شد سپهری رو بگیره تا من بتونم دانشگاه برم.برای ثبت نام با داداش م...
نویسنده :
مادر مهروش
10:15