سپهرسپهر، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات سپهر

تیر 1390

اول تیر ماه بود که مدرسه ها تعطیل شده بود و کار من هم به پایان رسیده بودو  بابا ابی  هم  از عسلویه اومده بود شیراز که واسه تولد دو سالگی اقا سپهر جشن گرفتیم  وکلی  به اقا سپهر خوش گذشت. فردای اون روز ٣ تایی عازم تهران شدیم البته این دفعه به مدت یک ماه قرار بود بمونیم.بابا  ابی چند روزی که پیشمون بود حسابی گردوندمون توی تهران و بعد از اینکه بابا ابی رفت  زحمتمون حسابی افتاد به دوش مامان مهری و بابا علی .تو این مدت که تهران بودیم خاله  مهناز (خاله بابا ابی ) با عمو حمید و اتنا جون هم از همدان امدن پیش ما دایی داوود (دایی  بابا ابی )و زن دایی مریم و غ...
1 آذر 1390

علایق سپهر در دو سالگی

کامیون- اتوبوس - کمپریسی - قطار - جرثقیل - تریلی - نقاشی کردن - وسایل برقی و علاقه شدید به سیم کشی داره         هر گونه ماشین سنگین یا شاسی بلند(تا یه ماشین شاسی بلند میبینه میگه مادر از اینا بخر)     ...
1 آذر 1390

عکس العمل بابا ابی

همیشه عصر ها بابا ابی از پادگان به من زنگ می زد.اون روز عصر وقتی زنگ زد بهش گفتم اگه گفتی دکتر چی گفت؟اونم پرسید چی گفت؟من : نی نی ما پسره بابا ابی که شوکه شده بود اول فکر کرد که من دارم باهاش شوخی میکنم ولی وقتی مطمئن شد یکدفعه بی مقدمه گفت خدا حافظ من جا خوردم و خیلی هم ناراحت شدم که چرا اصلا هیجان از خودش نشون نداد بعد از حدود یه نیم ساعتی دوباره بابا ابی زنگ زد و گفت مهروش اصلا نفهمیدم چه کار دارم میکنم و تا تلفن و گذاشتم بی هدف نصف پادگان و دویدم  خودم هم نمی فهمیدم دارم چه کار می کنم خلاصه که اون شب از بهترین شب های زندگی من و ابی بود . ...
1 آذر 1390

سفر به تهران و...

دو ماهه بودم که به اصرار مامان مهری وبابا علی به تهران رفتم چون اونها هم خیلی دلشان می خواست نی نی را نازی کنن.خلاصه اولین بار بود که شیرازیها با رفتن من به تهران مخالفت می کردن می ترسیدند که مبادا تغییر اب و هوا و سوار هواپیما شدن باعث از بین رفتن نی نی بشه که با مجوزی که دکتر داد دیگه چیزی نگفتن و من راهی شدم .همیشه از دیدنشون شاد می شم طبق معمول همیشه با دنیایی صفا و محبت به استقبالم یا نه باید بگم به استقبالمون امدند .فردای اون شب بابا ابی هم از ماهشهر امد تهران و اونم برای اولین بار نی نی را بوسید.متاسفانه تو اون سفر نزدیک بود نی نی ما از بین بره که با تلاش دکتر زرندی نژاد و مامان مهری مهربون و بابا علی عزیز که موجبات استراحت...
1 آذر 1390

خاطرات دوران بارداری

در تاریخ ۱/۸/۸۷ بود که فهمیدم نی نی            دارم روز عجیبی بود نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت؟خوشحال از وجود نی نی و ناراحت که چرا اول من.......؟(خدایا به بزرگیه خودت قسمت می دهم........)   روزای خوبی بود هر چند که ..... بابا ابی ماهشهر سر کار بود و من تنها بودم .دایی مهدی از همون روزای اول شروع کرد به لوس کردن من و نی نی وتا نتیجه ازمایش رو دید سریع رفت یه خرس سفید و یه استخر بادی واسه نی نی خر ید.حساسیت های بابا ناصر هم شروع شد.       ...
1 آذر 1390

توانایی های سپهر در 2 سال و 3 ماهگی

١-مداد را در دست گرفتن و رسم خطوط در دفتر نقاشی ٢-شناختن رنگ های : قرمز - آبی - سبز - سفید - سیاه - بنفش - صورتی - زرد - نارنجی و قهوه ای ٣-خوندن شعر توپولویم توپولو البته با کمک من ٤-شناختن ماشین های : سمند- پژو( همه مدلش) -پراید - آمبولانس - رنو - ماشین های     آتش نشانی  و  ماشین های سنگین ٥-بلد بودن معني ٣ کلمه انگلیسی : good bye - sitdown - hello 6- تقريبا كل فاميل رو ميشناسه با در نظر گرفتن نسبت هاشون ...
1 آذر 1390

فرهنگ لغت سپهر

آوانده: هندوانه ناصین: بابا ناصر دا مهدی: دایی مهدی آلابولانس: آمبولانس مکواک:(به فتح میم و به فتح الف )مهد کودک موس (به کسر میم و به فتح واو):مهروش جثقلی:جرثقیل تیلی:تریلی تلبد:تولد بسکیت:(به ضم ب) بیسکویت دستر:دلستر همه ( ر ) ها رو ( ی ) تلفظ می کنه اون گیف :والا همگی هر چی تلاش کردیم نفهمیدیم منظورش چیه فقط وقتی ازش یه  سوال می پرسیم و حوصله نداره جواب بده می خنده و میگه اونگیف ...
30 آبان 1390

سفر کیش

روز ٨ دی ماه ١٣٨٩ بود  که  بابا ابی به مناسبت تولد من واسمون ٣ تا بلیط کیش گرفته بود و  چون من خیلی  علاقه به جزیره کیش دارم  این هدیه رو بهم داد که البته شما دو عزیزم هم توش شریک بودین .  .خیلی خوشحال بودم چون چند سال بود که کیش نرفته بودم و اولین باری  بود که با بابا ابی و سپهر عزیزم به کیش سفر می کردم.چهار ،پنج روزی که اونجا بودیم  حسابی خوش گذشت و هم حسابی بابا ابی خسته شد .بعضی جاهای تفریحی رو که به  خاطر اقا سپهر نمی تونستیم بریم .هر جا می رفتیم بابا ابی همش باید دنبال وروجک  بود  که در نره .ماشالله به جونش انقدر دوید که وقتی تو فرودگاه کیش بودی...
28 مهر 1390

اولين هاي اقا سپهر

نشستن:5 ماهگي   چهار دست و پا رفتن: 7 ماه و نيمه گي دندان در اوردن :10 ماهگي (3 فروردين 89) 3تا با هم با كمك  گرفتن از تكيه گاه راه رفتن: 9 ماهگي اولين قدم: دقيقا يك  ساله بود كه اولين قدم را برداشت راه رفتن: اسال و 2 ماهگي اولين كلمه :الو         ...
22 مهر 1390