سپهرسپهر، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات سپهر

31 خرداد

روز ٣١ خرداد بود که به خاطر فشردگی برنامه رفت و برگشتمون از عروسی و اتمام امتحانات کلی خوشحال و بی دغدغه ظهر سپهر رو خوابوندم ساعت نزدیک ٥ بود که تلفن زنگ زد و عمه پروینم بود .زنگ زده بود که من و سپهر رو رسما خونشون واسه شام دعوت کنه .اخه عمو سعید با عمو ندیر و عمو نصیر و ارسام(پسر عمو ندیر)و علی (پسر عمه پروین) رفته بودن باغ عمو ندیر . من که اصلا حال رانندگی نداشتم از دایی مهدی خواهش کردم که ما رو ببره و بیاره. حدود ساعت ١٠ بود اگه اشتباه نکنم که عمو سعید زنگ زد و گفت که دارن ایکس باکس بازی می کنن و کلی بهشون داره خوش میگذره و گفت که فردا حتما منتظره که بریم باغ . حدودا یه ربع بعد مامان جونم از خونش زنگ ز...
11 مرداد 1391

ادامه خرداد ماه

روز 25 خرداد دیگه امتحانات من تمام شد و از  مدرسه راحت شدم و پیش به سوی یک  تابستان خوب و گرم.برای  تابستان کلی نقشه  داشتم اول اینکه چون بچه ها ی عمه و عموم   همه مدرسه ای و دانشگاهی هستند و خرداد و اوایل تیر فصل امتحانات هست تولد سپهر را که 22 خرداد بود  انداختم 8 تیر خاله فریده اینها هم قرار شد که امسال واسه تولد بیان شیراز .کلی هیجان داشتم و خوشحال بودم در ضمن 29 خرداد هم عروسی دختر دایی من (شیوا) بود که عازم برازجان شدیم قبل از اینکه بریم من یک سری از خرید های تولد مثل ظروف یک بار مصرف و ژله ها و دسر ها و مواد لازم برای تولد سپهر را تهیه کردم .روز 30 ام از...
30 تير 1391

خرداد 91

از اول خرداد من حال و هوام حسابی عوض میشه چون توی این ماه عزیز خدای مهربون ٢ تا فرشته رو به ما عطا کرده :اولی بابا ابی که روز تولدش ١١ خرداد هست دومی سپهر عزیزم که روز تولدش ٢٢ خرداد هست. تو این ماه هیجان خون من حسابی زیاد میشه امیدوارم که سال های سال هر دو تاتون سلامت و شاد در کنارم باشید دوستتون دارم   ...
28 خرداد 1391

حال هوای این روز ها

این روز ها من حسابی در گیر مدرسه و شاگرد خصوصی هستم و پسرم حسابی عصبی  شده .بعضی وقت ها نمیدونم راهی که می رم اشتباهه یا درسته؟ چون بابا ابی که نیست من هم که نیستم و سپهرم تقریبا همه وقتش رو توی طول روز با خاله مهرناز  مامان مهین مهربون و  مهربون و    و بابا ناصین میگذرونه و خدایش اونا هم هیچی رو واسش دریغ نمیکنن . ولی فقط این رو میدونم که تمام تلاش من  و بابا ابی به خاطر اینده خود سپهر هست.   عصر ها  که از مدرسه میام با وجود اینکه خیلی خسته ام ولی فوری فقط لباسم رو عوض می کنم و سپهر گلم رو می برم پارک و بچم کلی بازی می کنه. &...
28 خرداد 1391

عید 1391

٢٩  اسفند بود که بابا ابی اومد شیراز و موقع سال تحویل پیشمون بود من خیلی خوشحال بودم که واسه سال تحویل بابا ابی پیشمون بود .روز ٢ فروردین صبح ساعت ٥:٣٠ بابا ابی رفت عسلویه ولی ایندفعه با ماشین خودمون رفت. .ما هم صبح ٣ فروردین عازم برازجان  (شهر مامان مهین و بابا ناصین) به اتفاق بابا ناصین اینا  و خانواده عمو نصیر و عمه پروین و خاله پروین و خاله قمر که خاله و عمه و عمو های من هستن شدیم .من و سپهر تو ماشین عمو رامین و خاله مهرناز بودیم. همون شب عروسی دختر خاله من بود بابا ابی هم چون دیده بود که می تونه بیاد از عسلویه اومد برازجان بعد فردای عروس...
24 خرداد 1391

اخرين پست سال 90

سلام به همه عزيزانم امسال هم با همه خوبي و بدي هاش به اتمام داره ميرسه و باز من  نتونستم خاطرات گل اقا رو به روز كنم ولي تلاش خودم رو ميكنم كه فراموش نكنم و  زود تر به اينجا انتقال بدم و اميدوارم كه سال جديد سال بسيار خوبي واسه هممون   باشه.  من و سپهر هم دوستون داريم و   سال  نو را  پيشاپيش به همتون تبريك ميگيم            اين جا هم بچم گير داده بود كه من مي خوام با بابا ابي حرف بزنم با كامپيوتر اين هم هفت سين امسال ما &nbs...
22 خرداد 1391

كارتون هاي مورد علاقه سپهر

سپهركم جديدا به كارتون خيلي علاقه مند شده به طوري كه تلويزيون  ما فقط ديگه كارتون پخش ميكنه و ما اجازه نداريم برنامه اي ديگه بجز  كارتون ببينيم.كارتون هاي مورد علاقه سپهر هم از اين قراره 1-توماس و دوستان كه 6 تا قطار هست كه هر روز از mbc3 پخش ميشه  ومن كلي از اين برنامه رو ضبط كردم واسش 2- shun the sheep  كه يك پك  6 تايي ازدي وي دي اونو واسش گرفتم 3-tom & gery 4-بارني كه يك دايناسوره و  برنامه اموزشي هست كه اين هم از mbc3 پخش ميشه 5- pat & mat 6- bobby bilder كه اين هم از mbc3 پخش ميشه برنامه هايي كه تو بازار گيرم امده را خريدم ولي اونهايي كه گيرم نيامده رو...
22 خرداد 1391